24 October 2015

And I Shall Wait Forever as the Day Turns to Night

اتاق کم‌کم داره باعث می‌شه دوست‌ش داشته‌باشم. پر از «گوشه» ست. امن ه. می‌شه نشست روی شوفاژ خاموش، پشت به پنجره، پاها رو دراز کرد روی تخت و صداهای بیرون رو شنید. می‌شه گلوله شد توی حدفاصل تخت و دیوار و به درناهایی که قرار ه بال‍ای سرت آویزون شن فکر کرد. می‌شه کوسن‌هایی که روشون شکل فیل و شتر تیکه‌دوزی شده رو چید روی پاتختی اضافی، چهارزانو نشست روش و ماگ چای گرم رو روی دراور جاسازی کرد و کتاب خوند. آخه کافی ه دست‌ت رو دراز کنی که هر کتابی که دل‌ت می‌خواد رو برداری. حتا نشستن پشت میز تحریر هم حالِ خوب داره. دو ردیف کتاب چیده‌م روی میز، که با گلدون‌های سفالی خیلی‌ریز و کاکتوس نارنجی و لیوانِ روز اول سال نودوچهار و فرفره‌ها و فیل‌ها و وال‌ئیِ عزیزترین و ماگ قرمز خواهر که حال‍ا توش پُر از شکل‍ات‌ ه، امکان نداره آروم نکنه آدم رو. به کتابِ قطور و ترسناکِ دی‌اس هم که نگاه می‌کنم خوب می‌شم حتا، چه برسه به ستون آلبوم‌های موسیقی که هر کدوم یادِ یه روز طل‍ایی می‌ندازه‌م. حال‍ا که اتاق هر روز داره بیش‌تر شبیه جایی می‌شه برای آروم گرفتن، مجبور م جمع‌وجورتر باشم. توی دفتر زرد چهارخونه برنامه می‌نویسم برای خودم و پروسه‌ی عملی‌شدن برنامه‌ها رو توی دفتر زرد بی‌خط یادداشت می‌کنم. اولِ زرد چهارخونه نوشته‌م که بی قرص‌های زرد بی‌آزار هم خوب م و هیچ‌وقت فکرش رو هم نمی‌کردم که یه روز بگم این رو. از وقتی اتاق امن شده، انتونی می‌شنوم و وقتی می‌گه Will you ever return به پهنای عینک‌م لب‌خند می‌زنم. هیچ دعوایی توی یه اتاق امن ادامه پیدا نمی‌کنه. هیچ ناراحتی‌ای نمی‌تونه خودش رو از پایه‌های صندلی بکشه بال‍ا و برسه به شکل‍ات‌های روی میز و کتاب‌های درسی ترسناکِ خوب. هر روز وقتی می‌رسم خونه، اسکناس‌هایی که آقاهای راننده تاکسی به‌م برگردونده‌ن رو از جیب‌م خالی می‌کنم روی میز، تسبیح چوبی تیره رو می‌ندازم گردن‌م و یه دنیای دیگه شروع می‌شه.

× Twilight - Antony and the Johnsons

1 comment:

موبو said...

I promise there will be a blue crane above your head. #sadako
+ آهنگه خيلى «تو» بود