05 July 2015

با نیل حرف می‌زنم و فکر می‌کنم اسمِ هرچیزی مقدس ه. نباید زیاد به کارش برد. نباید به همه یادش داد. نباید همه‌جا درموردش حرف زد. اسم، هویت ه. من اینی م که هستم چون اسم‌م ارغوان ه. اسم‌م ارغوان ه، چون این آدم م.
اسم‌ها مهم ن آخه. وقتی صدات می‌کنم بعد از هزار سال، توجه‌ت جلب می‌شه. حواس‌ت جمع می‌شه که دارم حرف مهمی می‌زنم به‌ت. شاید «اهمیت»ی نداشته‌باشه؛ ولی کی می‌تونه بگه این که یه گربه‌ی پشمالوی سیاه‌وسفید توی نیم‌متری‌ت خودش رو زیر آفتاب تمیز باغ‌فردوس کش‌وقوس می‌ده و تو حواس‌ت جای دیگه، مهم نیست؟وقتی ازت می‌پرسم به نظرت به فل‍انی بیشتر نمی‌یاد که اسم‌ش عرفان باشه و تایید می‌کنی، انگار که دنیا رو داده‌باشن به‌م. کاراکتر فل‍انی با تصوّر اسم‌ش خیلی فرق دارن و با تصوّر یه «عرفان» خیلی مشابه؛ این که تصویر ذهنی‌مون از فل‍انی این‌قدر مشابه ه قشنگ‌ترین ه. اسم‌ها هویت ن آخه.
اسم‌ها خیلی قشنگ ن آخه. یگانه ن. برای اثبات یگانگی اسم‌ها، دو تا اسم ناهمسان فرضی x1 و x2 در نظر می‌گیری برای یه شئ، که تصوّر هردو با تصویرذهنی شئ یکی باشه. گزاره‌های منطقی رو که ادامه بدی به تناقض می‌رسی؛ x1 «باید» همون x2 باشه. گریزی ازش نیست.
اسم‌ها رو نباید لوث کرد؛ اسم‌ها رو نباید عادی کرد؛ اسم‌ها رو نباید عادی کرد؛ اسم‌ها رو نباید عادی کرد؛ اسم‌ها رو نباید عادی کرد؛ اسم‌ها رو نباید عادی کرد.. اگه بدونی.

× سرخ‌پوستِ درون‌م ه شاید، که این‌همه برای اسم‌ها ارزش می‌ذاره.

No comments: