دیروز گیاه خریدم.
توی گلدون زرد قناریش جا خوش کرده و عین خیالش نیست که انقدر کوچیک؛ لابد فکر میکنه میتونه باعث شه زندگیم فرق کنه با مراقبت ازش.
از امروز به بعد، دو سال تمام ه که گوشتنخواری پیشه کردهم. کاسههای گنده و هیپیواری و چای پشت چای و «اسمها قدرت دارن»ی که بعدتر به نوبت دنبال گوشتنخواری اومدن و تبدیلم کردهن به چیزی که هستم -- یا فکر میکنم هستم. آخرین باری که آ. رو به اسم صدا کردهم یادم نمییاد.
بهم گفت شروع کنم به نوشتن. خیلی بعد از نصفهشب بود، ولی همونموقع دوخطی نوشتم و خوابم برد بعدش. جلد دفترم سبز بود؛ خوشحالم میکرد. بهش گفتم سعی میکنم بنویسم و خندیدم.
آ. شکل گیاه ه. سبز ه.
اسم موجود جدیدی که توی گلدون زرد قناری ه رو گذاشتهم فیبو، با کلی وسواس که بهش مییاد فیبو صدا شه یا نه. ولی بهش مییاد. اسم درستی ه. موجود درستی ه. حداقل برای الان.
× به آ. گفتم خیلی کلهم پراکنده ست. گفت باشه؛ بنویس ولی. همینقد پراکنده م.