بدینوسیله غمگینترین نقطهی اینترنت رو آرشیو وبلاگهای پاکشدهی آدمها -روی فیدریدر- اعلام میکنم. اون نسخهایشون که از دور تماشا میکردی تو دلت تحسین میکردی و جرئت نمیکردی به روشون بیاری که «سلام، تو خیلی قشنگی، با من دوست میشی؟». اون نسخهایشون که تازه با هم گهگداری معاشرت محتاطانه میکردین و اگه اسمت/حرف اولش رو، اشارهی دور به فرازی از مکالمهتون رو، نشونهای که میتونستی به خودت ربطش بدی رو، وسط پستی میدیدی قلبت میریخت. اون نسخهای که گاهی در مواجهه با چیزها تجسمش میکردی که اگه بود چهجوری درموردش مینوشت؛ اون که وقتِ آپدیت شدن وبلاگش میدونستی یه اتفاق ویژهای افتاده حتمن براش، یا چیز هیجانانگیزی خونده/دیده. اون که هنوز که هنوزه میتونی ردّ پای لحن و جملههاش رو ببینی توی لحن و جملههای ناخودآگاهِ الانِ خودت.
اون نسخهی جوانی که توی جوان رو میشناخت/نمیشناخت و الان دیگه -حداقل به طور رسمی و در جایی به جز زبالهدان تاریخ اینترنت- وجود نداره، و اگه داشت هم در هزاران سال پیش یخ زدهبود. به طرز غیرقابلبازگشتی.
قلبم حقیقتن شکسته و حتا بلد نیستم توضیح بدم که چرا و چطور.
3 comments:
دیر آمدی ای نگار سر مست
زودت ندهیم دیگر از دست
من رو هم به عنوان یکی از سیاه پوشان فیدریر و فرندفید و ... وبلاگ های بسته شده قرار بده.
یک چیزی رو هم ننوشتی که من بنویسم
اون زمان ها می نوشتند
وبلاگ خوبی داری، به وبلاگ من هم سر بزن:)
سلام
منم همینطور
خدافظ
شما رو هم باید در دستهی «سلام، تو خیلی قشنگی، با من دوست میشی؟» قرار داد خانوم جوان.
Post a Comment