26 September 2014

از پرنده‌ها بپرس. از درخت‌ها.

اگه شیش ماه از سال، پاییز بود و سه ماه زمستون، دو ماه بهار، یک ماه هم تابستون، خیلی زندگی‌های قشنگ‌تری می‌داشتیم همه‌مون. آدم‌ها همیشه توی پاییز و زمستون خوشگل‌تر ن. لباس‌های مناسبِ سرما خوشگل‌تر ن از لباس‌های مناسبِ گرما. دماغ‌ها و گونه‌های قرمزشده‌ی آدم‌ها و نفس‌هایی که «از گرمگاهِ سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک؛ چو دیوار ایستد در پیش چشمان‌ت» و شیشه‌ی عینک‌ها رو تار می‌کنن، شال‌گردن‌هایی که جوری بسته شده‌ن که انگار صاحب‌شون نیکِ سربریده -سِرنیکل‍اس دو میمسی پورپینگتون. :-مسلّط‌به‌هری‌پاتر- س و اگه شال‌گردنه شُل بشه، سرشون جدا می‌شه از بدن و قل می‌خوره روی زمین، بوی نارنگی، .. همه‌چیز قشنگ‌تر ه توی پاییز و زمستون. کیوت‌تر ه. همه‌جا می‌شه زرد و نارنجی؛ می‌شه زردا و نارنجی‌ها رو با پا هم زد، خندید و خوند «پادشاهِ فصل‌ها، پاییز.» -- جمشیدطور. هوا زودتر تاریک می‌شه و می‌شه آفتاب‌غروب رو وقتی داری از سر چارراه می‌ری سمتِ خونه، از پشت ساختمون‌ها دید. می‌شه توی دل خوند La-de-da, de-da-de-da ، هم‌زمان با خانومِ فیتزجرالد هنگامِ خوندنِ Tis Autumn'شون در گوش. می‌شه توی تراس نشست و لیوان پشتِ لیوان، چایی سرکشید و کتاب خوند. پاییزِ قشنگ‌ترین، خوب‌ترین. دل‌تنگ‌ترین هم، البته.


× عنوان، بخشی ه از تکستِ Tis Autumn' . بانو فیتزجرالد می‌فرمان که:

Oh, holding you close is really no crime,
Ask the birds, the trees, and Old Father Time,
It's just to help the mercury climb,
La-de-da, de-da-de-da, 'tis Autumn
رفتیم پرسیدیم. به هر حال، می‌دونید.

× موسیقی حجیم بود یه مقدار، سرعتِ اینترنت هم که صحبت نکنم درباره‌ش. در اسرعِ وقت لینک می‌دم که مستفیض شید از بانو فیتزجرالد.

No comments: