20 August 2015

«تو همان‌گاه بود که می‌توانستی روز را در من برویانی. در تو نگریستم و صدای فریاد سگ‌ها شب را در اعماق من بیدار کرد. هلیا! در آن لحظه‌های عذاب‌آفرین کجا بودی؟»

[«بار دیگر، شهری که دوست می‌داشتم» ؛ نادر ابراهیمی؛ صفحه‌ی نوزده.]

No comments: