«تو همانگاه بود که میتوانستی روز را در من برویانی. در تو نگریستم و صدای فریاد سگها شب را در اعماق من بیدار کرد. هلیا! در آن لحظههای عذابآفرین کجا بودی؟»
[«بار دیگر، شهری که دوست میداشتم» ؛ نادر ابراهیمی؛ صفحهی نوزده.]
[«بار دیگر، شهری که دوست میداشتم» ؛ نادر ابراهیمی؛ صفحهی نوزده.]
No comments:
Post a Comment