خیابون دراز رو میرفتم پایین و شالگردنم رو سفت پیچیده که گردنم سردش نشه و دست راست خزیده توی جیب کُت، دست چپ محکم پوشهی پلاستیکی رو چسبیده، غصههام همه رفتهبودن تهِ آب و از روشون سُر میخوردم. میشنیدم که I'll be there for you when the rain starts to pour ؛ فکر میکردم لابد نشونهی یونیورس ه که همین امروز باید برسه به دستم؛ همین روزی که بیشتر از هر چیزی نیاز بود دنیا بغلم کنه بگه درست میشه بچّه، خوب میشه همهش، بیا خودم جمعوجورش میکنم برات اصلاً. از اون آرومتر و سرخوشتر ممکن نبود. پوشهی پلاستیکی رو محکم چسبیدهبودم و قدمهای بلندِ خوشبخت برمیداشتم تا تهِ خیابون.
توی اتاق، هیچجایی اونقدر باارزش نبود که نصبش کنم. باید جایی میبود که هر روز ببینمش و یادم بیفته که «هی دختره، No one told you life was gonna be this way ؟ عیبی نداره؛ من که هستم برات.» . نه خیلی بالا، نه خیلی پایین، جایی که توجهم جلب بشه بهش -- و هیچجایی نبود که اینقدر باارزش. گذاشتمش روی تخت اضافی، «تا وقتی اتاقی از آنِ خود نیست، هیچجا آویزونش نمیکنم.» . چیزهای مهم هیچوقت نباید جایی باشن که در حدشون نه.
توی اتاق، هیچجایی اونقدر باارزش نبود که نصبش کنم. باید جایی میبود که هر روز ببینمش و یادم بیفته که «هی دختره، No one told you life was gonna be this way ؟ عیبی نداره؛ من که هستم برات.» . نه خیلی بالا، نه خیلی پایین، جایی که توجهم جلب بشه بهش -- و هیچجایی نبود که اینقدر باارزش. گذاشتمش روی تخت اضافی، «تا وقتی اتاقی از آنِ خود نیست، هیچجا آویزونش نمیکنم.» . چیزهای مهم هیچوقت نباید جایی باشن که در حدشون نه.
No one could ever know me
No one could ever see me
Seems you're the only one who knows
What it's like to be me
Someone to face the day with
Make it through all the rest with
Someone I'll always laugh with
Even at my worst I'm best with you
× تهش؟ افتخار م به ارغوانی که تا اینجا اومده و قرار ه بدوئه بنّدازه بدوئه تا انتها، همین مسیر رو.
No comments:
Post a Comment