دلبر بیا سوار اتوبوس شیم بریم شمال یا جنوب یا بریم شمال؛ راه شمال رو شیشه بارون میزنه؛ عین جعبه سوزننخِ ابر ه که بارون میزنه؛ دل آدم میخواد بههم بخوره بس که میپیچه؛ لیمو میخوری میپیچه؛ لیمو میپیچه؛ لیمیچه؛ مییاری بالا همه رو، باز زنآ اَخوپیف میکنن، میگن گو کشیدی همهجا رو.
اینآ میگن من با زنآ بد م؛ اول میخوام بزنم زیر چِششون، بعدش ولی میخوام بگم بیا سوار شیم بشینیم کنار دست هم، گوش ندیم. اینآ همهشون دیوونه ن.
لیمو وردار یه وخ تو راه حالمون هم نخوره. خیلی میپیچه. تا حالا شمال رفتی رو شیشه دوندون بزنه؟ یه بار م بارون زد، هر چی صدات کردم هیچّی به هیچّی. اینآ میگن چهقد مفت حرف میزنی. دیوونه ن. اگه مفت حرف نزنم دیوونه م وایسم ورِ دلشون تو اون دیوونهخونه؟ خواستم بگم شما م اگه زن دیدهبودین، به این اضافهکاریآ نمیگفتین زن. امّا جاش خواستم بگم بیا سوار شیم ایرانپیما، تعاونی؛ هرچَن از تونله که درمییایم یهو شیشه میشه عین شمال. دیگه صدا نمییاد. فقط صدا ایرانپیما، تیبیتی، سیروسفر به سواحل شمال که پای آدم نرسیده به حال؛ همون وسط که عکس آسمون میافته رو زمین. یادت ه گفتم زن اگه قلابی باشه از مَرد م بدتر ه؟ زدی تو گوشم. عجب خری بودی دیوونه. زدی؛ دیگه پکر شدم، نگفتم «یعنی تو قلابی نیستی.» .
میخوام بات بشینم تو اتوبوس، تا شمال حرف نزنم. جمعهشب زود بخواب؛ صبحِ شنبه بیدارت کنم؛ آفتابنزده سوار شیم بریم.
اینآ همه قلّابی ن؛ دیوونگیشون م قلّابی ه. میخوام ببرمت نکنه تو م عینِ اینآ قلّابی شی دیوونه!
سه تا میزنم به در؛ باز دستم رو نذاری لای در آ. باز لقد نزنم به در آ در آ در آ در آ که در دلِ خسته توان درآید باز. این دفعه دیگه وا کن؛ بیا سوار اتوبوس شیم رو شیشه بارون بزنه؛ شمال پیاده شیم.
No comments:
Post a Comment