۱. چرا تابستون بارون نداره آخه؟
۲. تو گرمای وسط ظهر تابستون، Comptine d'un Autre Été L'Après Midi میشنوم و دلم میخواد پشت پنجره نشستهباشم، بارون بیاد. مث تاقچهطور پشت پنجرهی بزرگ خونهی مانیکا، که ریچ مینشست پشتش و بیرون رو نگاه میکرد.
آقا تیرسن میدونه همهچیزِ دنیا رو انگار. اونهمه Passion رو میفهمه؛ که حتا الان هم که خدا میدونه چهقدر دور ه، فیزیکی و ذهنی، هنوز به یادم مییاد. اونهمه آفتاب رو. رنگهایی که زیر نور خورشید انگار محو و بیجون میشدن رو.
آقا تیرسن میدونه که آدمی برای شُستنِ آفتابها، به بارون نیاز داره همیشه. همونطور که حضراتِ Explosions in the Sky میدونستن بارون رو فقط با موسیقیِ تابستونی میشه فراموش کرد.
۳. ایمان بیاریم به اون روزی که باد میاومد و میخواستم بهت بگم «پس باد همهچیز را با خود نخواهدبرد؛ هوم؟» و میدونستم جواب نمیدی «غبار؛ غبار آمریکا.» و نگفتم هیچچی بهت.
۴. غبار؛ غبار آمریکا...
۲. تو گرمای وسط ظهر تابستون، Comptine d'un Autre Été L'Après Midi میشنوم و دلم میخواد پشت پنجره نشستهباشم، بارون بیاد. مث تاقچهطور پشت پنجرهی بزرگ خونهی مانیکا، که ریچ مینشست پشتش و بیرون رو نگاه میکرد.
آقا تیرسن میدونه همهچیزِ دنیا رو انگار. اونهمه Passion رو میفهمه؛ که حتا الان هم که خدا میدونه چهقدر دور ه، فیزیکی و ذهنی، هنوز به یادم مییاد. اونهمه آفتاب رو. رنگهایی که زیر نور خورشید انگار محو و بیجون میشدن رو.
آقا تیرسن میدونه که آدمی برای شُستنِ آفتابها، به بارون نیاز داره همیشه. همونطور که حضراتِ Explosions in the Sky میدونستن بارون رو فقط با موسیقیِ تابستونی میشه فراموش کرد.
۳. ایمان بیاریم به اون روزی که باد میاومد و میخواستم بهت بگم «پس باد همهچیز را با خود نخواهدبرد؛ هوم؟» و میدونستم جواب نمیدی «غبار؛ غبار آمریکا.» و نگفتم هیچچی بهت.
۴. غبار؛ غبار آمریکا...
1 comment:
خیلی جالبه که اومدین اینجا وبلاگ نویسی با اینکه می دونیند احتمالا متنهاتون خونده نمیشه و بیشتر برای دل خودتون مینویسید
البته فهمیدن متنهاتون هم سخت بود برام
La valse d'Amélie (Version orches
قشنگ تره پیشم :دی
Post a Comment