27 April 2017


«اون دفعه هم گفتم خونه. [مکث] به یارو گفتم دارم می‌رم خونه و حواس‌م نبود که خونه‌ای در کار نیست، که هیچ‌وقت هیچ خونه‌ای در کار نبوده و پراببلی نخواهدبود.
این وسط کاشکی داوری داوری داوری در کار بود ل‍ااقل. [پوزخند] می‌دونی که چی می‌گم.»




Take me anywhere,
I don't care I don't care I don't care

And in the darkened underpass I thought "Oh God, my chance has come at last"
(But then a strange fear gripped me and I just couldn't ask)

No comments: